سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار
چهارشنبه 89 بهمن 27 :: 8:23 عصر ::  نویسنده : رازناز

سلام دوستان امیدوارم خوب باشید با خودم فکر کردم دیدم چه جالب میشه هر کس که یک بیت به نظرش میرسه

که احوالش رو میگه بنویسه و دوستان دیگه هم استفاده کنند  موفق وسربلند باشید .

از خودم شروع میکنم :

سعی کردم که بدهکار نباشم به کسی     داد از دست محبت که بدهکارم کرد

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 89 بهمن 13 :: 11:10 عصر ::  نویسنده : رازناز


دور دنیا به صورت پیاده در چند ساعت پیموده می شود؟
اگر بتوان هر ساعت 3200 متر پیاده روی کرد چقدر طول می کشد تا دور دنیا را پیاده بپیمایید؟
سئوال مشکلی است.
همانطور که می دانید در بعضی مناطق که پیاده روی می کنید به دریاها هم برخورد می کنید ولی فرض می کنیم یک پل روی خط استوا وجود دارد.
محیط زمین در خط استوا 24902 مایل است.
اگر هر ساعت 2 مایل پیاده روی کنید و هر روز 12 ساعت.
24902 مایل خط استوا را تقسیم بر 2 مایل می کنیم می شود 12451 کل ساعتهایی که باید پیاده روی کرد کل ساعت را بر 12 تقسیم می کنیم تقریباً می شود 1038 روز پیاده روی.
1038 روز را بر تعداد روزهای سال 365 تقسیم می کنیم حدود 2 سال و 8 ماه می شود.




موضوع مطلب :
سه شنبه 89 بهمن 5 :: 8:41 عصر ::  نویسنده : رازناز


گاه پرسه می زند خیال من

در حوالی غروب ِ اتفاق

در هوای کوچه های شهر ِ سرد

سرد ِ سرد ِ سرد ِ سرد !

سرد، مثل بغض مرد . . .

مثل گریه های در سکوت تلخ

مثل ردپای یک بهانه در

بیت ِخیس ِ یک غزل به رنگ درد

مثل کوچ شاعری که حرف های او هنوز ناتمام . . . !

مثل چای عصر های بی رمق !

گاه پرسه می زند خیال من

در میان فصل برگ های زرد

پشت تبسم پر از سکوت

در کنار یک نبودن غریب

قاب شیشه ای

و عکس . . .




موضوع مطلب :
سه شنبه 89 بهمن 5 :: 8:39 عصر ::  نویسنده : رازناز

در هوای کسی نمی چرخید ، سیب کالی که از درخت افتاد

سردی روزگار را حس کرد ، نفسش بوی خستگی می داد



ماه را گرگ و میش می دزدید ، از پلنگی اسیر در شبها . . .

زندگی را سکوت جارو کرد ، عنکبوتی نشست بر فریاد



تیشه را جای دیگری بردند ، تلی از آه ماند در سینه

هوسِ عاشقانه ها گم شد ، بیستون را گرفت از فرهاد



باز یک اتفاق بد افتاد ، روز می رفت و باد می انداخت

زرد را روی برگ هر دیروز ، رنگ آذر نشست بر خرداد



ازدحام تنفر و تردید ، بغض ها را به جان دل انداخت

رنگ رخسار روزها شب شد ، داد خاکستر زمان بر باد



کاش می شد که صبح می خندید ، روبه پرچین نازک دلها

سینه ها را نگاه می لرزاند ، اتفاقی قشنگ می افتاد . . .




موضوع مطلب :

درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 24167



>