سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار
سه شنبه 90 فروردین 16 :: 4:12 عصر ::  نویسنده : رازناز
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:بیشترین گناهان فرزندان آدم زبان اوست.

هرکه مردم از زبان او بترسند از اهل جهنم است.

هرکس زبان خویش را حفظ کند به همه قرآن و سخنان من عمل کرده است.

چهل گناه زبان:


1- خبری را ندانسته گفتن

2- عیبجویی از دیگران

3- مسخره کردن

4- تهمت زدن

5- فاش کردن اسرار مردم

6- رنجاندن مومن




7- سرزنش بیجا

8- دروغ گفتن

9- وعده دروغ

10- قسم دروغ

11- شهادت ناحق

12- تحریف مسائل دینی

13- حکم ناحق

14- لعنت کردن مردم

15- طعنه زدن

16- دل شکستن

17- امر به منکر

18- نهی از معروف

19- بدخلقی

20- تصدیق کفر و شرک

21- غیبت کردن کردن

22- شایعه پراکنی

23- به نام بد صدا زدن

24- تملق و چاپلوسی

25- با مکر و حیله سخن گفتن

26- مزاح زیاد

27- زخم زبان زدن

28- آبرو ریزی

29- کبر در گفتار

30- ادای صدای کسی را درآوردن

31- بدعت در دین

32- اظهار بخل و حسد

33- بد زبانی در معاشرت

34- خشونت در گفتار

35- فحش و ناسزا گفتن

36- سخن چینی کردن

37- نا امید کردن

38- شوخی با نامحرم

39- ریا در گفتار

40- فریاد زدن بیجا





موضوع مطلب :
سه شنبه 90 فروردین 16 :: 10:33 صبح ::  نویسنده : رازناز

امام رضا (علیه السلام):

هر یک از دوستان من که عارفانه به دیدار من آید، من خود در روز رستاخیز از او شفاعت کنم.

 

 

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند
موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند

اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه‌های خراسان، تو را می‌شناسند   

(قیصر امین‏پور)

هر چی می خوای به امام رضا بگی بسم الله...




موضوع مطلب :
سه شنبه 90 فروردین 16 :: 10:25 صبح ::  نویسنده : رازناز

جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می کرد. رفتن و ردپای آن را. و آدم هایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.

ok2a_88867.jpg

جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کردشایدپرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.
قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست.

عرفان نظرآهاری




موضوع مطلب :

درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 24169



>